وانیا، هدیه با شکوه خداوند

ورود به پیش دبستانی

تو این مدت که نبودیم ی مسافرت چند روزه داشتیم به سمت تبریز و اردبیل... دخترکم امسال پپیش دبستانی میره. تقریبا خریدهاش تموم شده و لباس فرمش رو هم تحویل گرفتیم... خوشحالم دخترک مامان، نفس من وقتی می بینم با اینکه هنوز مدرسه نرفتی به خوبی می تونی حروف الفبا رو بخونی و با چسبوندن اونها به هم خیلی از کلمات رو هم بخونی. روزی که رفته بودیم واسه تحویل لباس فرم تابلو توقف ممنوع رو خوند.. کلی ذوق زده شدم.. خدایا خدای مهربونم خودت مراقب دخترکم باش... خوایا ودت دستاشو بگیر و پله های ترقی رو همراهیش کن.. خدای خوبم هیچوقت تنهاش نذار... روز 31 شهریور جشن شکوفه ها بود. صبح زود نفس مامان از خواب بیدار شد و مدام می گفت مامان ی باید بریم؟ دیر نش...
8 مهر 1395
1